-
من مادر شدم
چهارشنبه 16 فروردین 1391 13:39
و در ساعت 9 شب 13 اذر ماه سال 1390 یاس زندگیمان متولد شد و من مادر شدم.
-
افتتاح کربلاگ
چهارشنبه 6 بهمن 1389 01:02
کربلاگ - اولین حسینیه الکترونیکی دائمی در آستانه اربعین حسینی افتتاح شد . . www.Karblog.ir کربلاگ ، دل نوشته های عاشوراییان از حوادث کربلا ...
-
آرامش
شنبه 2 بهمن 1389 17:55
دیگران را ببخش نه به خاطر آنکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامشی.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 دی 1389 18:05
در مقابل مشکلات گاهی سکوت کن، شاید خدا با تو صحبتی داشته باشد.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمن 1388 15:44
اگر کتاب زندگی چاپ دوم داشت هرگز نمی گذاشتم در آن غلط چاپی باشد.
-
حال منم خراب، خراب
پنجشنبه 8 بهمن 1388 13:27
ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت به رویت می گسترانیدم ای کاش می توانستم اشک باشم تا هر گاه آسمان دلت ا بری می شد م ن می باریدم نه تو ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه ی بسته ی لبانت را بگشایم ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و...
-
داستان دخترک عاشق
چهارشنبه 7 بهمن 1388 11:33
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد ... پ سر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود . دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد . در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را...
-
اون دو تا مست چشات ......
چهارشنبه 20 آبان 1388 23:00
اون دو تا مست چشات منو خوابم می کنه ذره ذره اون نگات داره آبم می کنه داره میمیره دلم واسه مخمل نگات همه رنگی رو شناختم من با اون رنگ چشات مثل یک رویای خوش پا گرفتی تو شبام از یه دنیای دیگه قصه ها گفتی برام هنوز از هرم تنت داره می سوزه تنم از تو سبزه زار شده خاک خشک بدنم دستای عاشق تو منو از نو تازه ساخت دل ناباور من...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 آبان 1388 12:12
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ بابی گفت: آره . مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده . نامه شماره یک سلام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 فروردین 1388 01:03
love is totally forgetting yourself to someone that is ... always remembering you at all time
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 فروردین 1388 13:29
ایمان داشته باش که کمترین مهربانی ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شود. پس چگونه فراموش خواهی شد تو که پیشه ات مهربانی است . شارمیتای من دوستت دارم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 فروردین 1388 00:29
مهم نیست که: کی باشیم کجا باشیم چرا باشیم چطور باشیم مهم اینه که: ت وی سال جدید به یاد هم باشیم برای هم باشیم سال نو مبارک
-
بی تو
سهشنبه 22 مرداد 1387 21:29
زیستن، بی هوای سبز عشق مردنی مکرر است عشق، وامدار چشم تست. بی تو، چنگ میزند بر دلم غمی غریب چشم جان، بهانه گریستن گرفته است .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 مرداد 1387 20:06
دست زمان را می گیرم و به گذشته ها می روم و بالشم را پر از خاطراتم می کنم تا خواب تو را ببینم. گاهی خواب هایم آنقدر آشفته اند که نفسم در سینه حبس می شود و گاهی خوابهایم آنقدر آرام وشفافند که وقتی چشم می گشایم جای انگشتانت را روی صورتم حس می کنم و عطر تن تو را در آغوش می گیرم . یک روز آنقدر برایم دور و ناپیدایی که نشان...
-
ببینم راستی تو عاشق منی ؟!
سهشنبه 15 مرداد 1387 00:37
می دوم بیرون شهر پشت کوه ها ، کنار یه چشمه ی آب زلال خودمو خاک می کنم...! که بیای ، دوباره از راه برسی خاکای پیشونیمو ، اشکامو پاک کنی ... تو گلوم بغض که نشست بهت می گم : - ببینم راستی تو عاشق منی ؟!!! با یه چشمک سرتو تکون می دی گل بوسه رو می چینی از لبام می ذاریش تو دست من ! با همون دست چشاتو می بندمو می ذارم اون گل...
-
تقدیم به همسرم یگانه فرشته پاک زندگیم
چهارشنبه 7 فروردین 1387 19:55
اگر بخواهم از تو بگویم باید از چشمانت بگویم که هزاران هزار اشک سبز ایثار دارند و چشمه چشمه مهربانی که هماره ساحل نگاهت را خیس می کنند. باید از دستانی بنویسم که صدهاشقایق محبت دارند و من چقدر این دست ها را دوست دارم . باید از ژرفای دلم از قلبی بگویم که دریا دریا لطف است و مهربانی ، قلبی که صدای تپیدنش زیباترین آهنگ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 دی 1386 22:41
قانون 4 نیوتن در زمان عاشقی : زمین هیچ جاذبه ای ندارد ، سیب ها به خاطر تو می افتند چون تو تنها جاذبه زمینی.
-
روزت مبارک
شنبه 6 مرداد 1386 13:03
هر چند که در عشق وصال به معبودم نرسیدم ، ولی با وجود چشمان سیاه تو ، مرهمی بر زخمهای چندین ساله ام فراهم آمد ، تا شمع امیدم به زندگی دوباره ، با فروغ چشمان تو ، طلوعی دوباره بخشد! به امید آنکه هیچ زمان غروب چشمانت را نبینم. همسرم ، نازنینم روزت مبارک
-
شقایق گل همیشه عاشق
یکشنبه 27 خرداد 1386 18:48
راز شقایق شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته به پایش خار...
-
دلتنگی های من
پنجشنبه 24 خرداد 1386 20:18
گاهی که دلم به اندازه ی تمام غروبها می گیرد چشمهایم را فراموش می کنم اما دریغ که گریه هم ، دستانم را به تو نمی رساند من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند با این همه ، نازنین ، این تمام...
-
احساسی از جنس دیگر
دوشنبه 21 خرداد 1386 11:42
وقتی سرت رو رو شونه های کسی میگذاری که دوستش داری بزرگترین آرامش دنیا رو تو خودت احساس میکنی و وقتی کسی که دوستش داری سرش رو رو شانه هات میذاره احساس می کنی قوی ترین موجود جهانی.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 خرداد 1386 10:38
زنده ام به عشق زنده ام به عشق زنده ام به عشق زنده ام برای تو زنده ام به یاد تو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 اردیبهشت 1386 09:37
دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید.آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد .و در همان یک نگاه قلبشان تپید .و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند . خط اولی گفت : ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم . و خط دومی از هیجان لرزید . خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ . من روزها کار...
-
همسرم بی تو من تنهاترینم
پنجشنبه 13 اردیبهشت 1386 09:22
رو در و دیوار این شهر همش از تو یادگاره توی این کوچه تاریک منو تنها نمی ذاره یاد حرف های قشنگت که تو قلبم خونه کرده یاد دلتنگی چشمات که منو بهونه کرده میزنه آتیش به جونم پس کجایی مهربونم آخه من تراته هامو واسه ی کی پس بخونم دل من هواتو کرده آخ کجایی نازنینم کاش که بودی و میدیدی بی تو من تنها ترینم
-
در آغوشم بگیر
دوشنبه 13 فروردین 1386 13:02
در آغوشم بگیر بگذار گرمی دستانت را حس کنم و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم نگاهم کن و اشتیاق چشمانم را ببین لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن تنها تو را می خواهم تنها تو را می خواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 فروردین 1386 21:50
-
؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 22 اسفند 1385 12:07
If you are not able to love your loved ones, how can you love GOD? اگر نتوانی به محبوب خود عشق بورزی چگونه می توانی عاشق خداوند باشی؟
-
به خاطر تو
یکشنبه 29 بهمن 1385 00:04
Ineeded something to believe in you touched me with your eyes, and i believed i neeed someone to believe in you shared yourself, your dreams and i believed ، but what i ready needed was to believed in myself you took me with yoursel f and helped me with the love we both shared. And because of you I am living ،...
-
برای تو
دوشنبه 18 دی 1385 22:34
با تو همراز شدن با تو دمساز شدن با تو آغاز شدن از همه چیز با تو بودن ، ماندن ابدی ترین رویای من است ********************************************************************** دو رکعت نماز شکرانه به خاطر نعمتی که نصیبت شده . به خاطر لطفی که خارج از نوبت بهت شده. خوشحالی چون فکر میکنی و می بینی با تمام گناهان و نا سپاسی...
-
تقدیم به همسرم
دوشنبه 11 دی 1385 09:54
ای که دور از من و در قلب منی با خبر باش که دنیای منی شادیت شادی من ، غصه ات غصه ی من قلب من خانه ی تو ، خانه ی تو قبله ی من