Ineeded something to believe in
you touched me with your eyes, and i believed
i neeed someone to believe in
you shared yourself, your dreams
and i believed
، but what i ready needed
was to believed in myself
you took me with yourself
and helped me with the love we both shared.
And because of you
I am living
، touching
Believing
in something, in simeone in myself…
because of you
نیاز مند چیزی بودم که باورش کنم،
نگاهت بر من افتاد و باور کردم.
خواهان کسی بودم تا باورش کنم،
خود و رویا هایت را با من تقسیم کردی،
و با ورت کردم.
اما آن چه که به راستی نیازمندش بودم
باور کردن خود بود.
مرا به دنیای درونت بردی
و با اکسیر عشق یاریم کردی
و به برکت توست
که زنده ام،
لمس می کنم
و باور دارم
کسی، چیزی یا خود را …
آری تنها به خاطر وجود توست