می دوم بیرون شهر
پشت کوه ها ، کنار یه چشمه ی آب زلال
خودمو خاک می کنم...!
که بیای ، دوباره از راه برسی
خاکای پیشونیمو ، اشکامو پاک کنی ...
تو گلوم بغض که نشست بهت می گم :
- ببینم راستی تو عاشق منی ؟!!!
با یه چشمک سرتو تکون می دی
گل بوسه رو می چینی از لبام
می ذاریش تو دست من !
با همون دست چشاتو می بندمو
می ذارم اون گل و لای سینه هات !!!
چشاتو یواشکی وا می کنی...
می خوابی کنار من !
...
***
می دونم هزار هزار سال دیگه
دو تا گل میشکفه رو مزارمون !
پیش چشمه سارمون !
یکی از تو دست من
یکی از میون سینه های تو !