در آغوشم بگیر
بگذار گرمی دستانت را حس کنم
و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم
نگاهم کن و اشتیاق چشمانم را ببین
لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن
تنها تو را می خواهم
تنها تو را می خواهم
بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم
بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم ...
از راز هستی برایم بگو
از رقص ابرها....
از پایکوبی نسیم....
از شیطنت قاصدکها...
از عشق برایم بخوان
از زمزمه دشت...
از آواز آب ....
از سرود برگ...
بگو چه می گویند اینها؟!
بگو چه می خواهم من؟!
بگو چه شوقیست دروجودم؟!
این چیست که آوازم می دهد؟!
آهای ؟؟!!
کجا می روی ؟!...آهسته تر!!
بگذار تا دستهایت را بگیرم !
بگذار پا به پایت قدم بردارم !
بگذار با تو باشم !
اینها .....!!!
این پرنده های ستاره که در شاخ و برگ ابر جست و خیز میکنند!!
این گلهای زرد وحشی که از لابه لای سنگها به من میخندند...!!
کمی آهسته تر...!
می دانم که چشمهایت ذره ذره آسمان و خاک را زیرو رو می کنند!
می دانم که تن مهربانت لحظه لحظه نسیم را لمس میکند..!
می دانم که.....
کمی آهسته تر...لحظه ای درنگ کن!
بگذار تا پای خسته من نیز اندکی بیاساید...
بگذار دستهایم را در آب سرد این رود بشویم ....
من که چون تو نیرومند نیستم !
شانه هایم را سالهای درد و غربت رنجور کرده است..
چه می شود که اندکی دستهای خسته ام را در دست گیری!!
ها؟؟!!
این موسیقی دل انگیز باد مرا مست می کند
بگذار اندکی بر تکیه گاه شانه هایت بیاسایم...!
قول می دهم که پس از آغوشت پرواز کنم!!!
سلام دوست من ..
عرض ادب و احترام و ارادت ...
از اینکه عاشقانه به تو عشق می ورزم خوشحالم و از این خوشحالی به خود می بالم و می بالم و آغاز پرواز را تجربه می کنم با تو تا همیشه ...!
اصل مطلب : تولدت مبارک
تو فرشته ای و در زمینی... مال منی...دوست دارم (با احساس بخون لطفن!)