پرواز را آغاز خواهم کرد با تو

دوستت دارم را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

پرواز را آغاز خواهم کرد با تو

دوستت دارم را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

 

 بهتون قول داده بودم که یه پست در مورد پست شهرزاد قصه گو بنویسم:

 اینم داستان این شعر و اسم من:

 من یه خاله دارم که تو سالهای جنگ با پسر خاله اش که پسر عموی من میشه نامزد بود(باید بگم از اونجایی که تو فامیل ما ازدواج فامیلی زیاده ما با فامیلامون بیش از انداز  فامیل هستیم ).هردوشون اون موقع کم سن و سال بودن.این طور که من شنیدم خاله ام 19  ساله و پسر عموم هم 21 ساله بود.اون موقع ها پسر عموی من به خاطر سربازیش تو جبهه بود و قرار بود بعد از عملیات بیت المقدس ( که باعث آزاد سازی خرمشهر شد) با خاله ام ازدواج کنه.این شعر شهرزاد قصه گو رو پسر عموی من برای خاله ام میخوندو به جای اسم شهرزاد اسم خاله ام رو در نظر میگرفت. این جور که مامان میگه اونها خیلی عاشق هم بودن و عشقشون ورد زبون همه بود ولی...

ولی خدا قسمت ندونست و پسر عموم تو همون عملیات تو اردیبهشت 1361 به درجه ی رفیع شهادت رسید و این دو کبوتر عاشق هیچ وقت به هم نرسیدن.

بعدها مادر من با بابام ( بابای من برادر شوهر خاله مادرم میشه)تو سال 62 ازدواج کرد و من سال 63 به دنیا اومدم و اونها هم به یاد پسرعموم و خاله ام اسم من رو شهرزاد گذاشتن و این شعر به عنوان یادگاری برای همیشه تو خانواده ما موند.

من تو این سال ها خیلی سعی کردم که شاعر این شعر رو پیدا کنم ولی موفق نشدم ، اگه کسی شاعر این شعر رو میشناسه حتما برام کامنت بزاره.

ممنون 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد